داستان هیولاها در محل کار، ۶ ماه بعد از اتفاقات پایان فیلم کارخانه هیولاها رخ می‌دهد، جایی که مایک و سالی متوجه می شوند که خنده کودکان ده برابر انرژی بیشتری نسبت به جیغ کشیدن آن‌ها از شدت وحشت ایجاد می‌کند و حالا نیروگاه مرکزی شهر مانسترپلیس از خنده کودکان برای سوخت خود استفاده می‌کند.

در این مجموعه تلویزیونی اقتباسی، با عنوان «چاکی»، یک عروسک قدیمی به نام چاکی در یک حیاط حومه‌فروشی ظاهر می‌شود و با شروع یک سری قتل‌های هولناک برای افشای ریاکاری‌ها و اسرار شهر، یک شهر ایده‌آل آمریکایی در هرج و مرج قرار می‌گیرد.

خانواده لیتل یک موش به نام استوارت را قبول می کنند، اما گربه خانواده می خواهد از شر او خلاص شود.

هیولاها برای بالا بردن قدرت شهرشان، کودکان را می‌ترسانند اما از مواجهه‌ی مستقیم با آنها هراس دارند چراکه ممکن است آلوده شوند. در این میان، دختر بچه‌ای وارد شهر آنها می‌شود و تحولات بسیاری در آنجا به وقوع می‌پیوندد.

وکیلی کذاب بنام «فلچر رید» (جیم کری) بخاطر آرزوی پسرش در جشن تولد، به مدت ۲۴ ساعت نمی تواند هیچ دروغی بگوید.

«دیوید شاین» (کیوساک) می خواهد نمایش نامه ای را روی صحنه ببرد، ولی سرمایه ی لازم را ندارد و مجبور است به سردسته ی یک باند تبهکار متوسل شود که می خواهد محبوبه ی سبک مغزش، «آلیونیل» (تیلی) را روی صحنه ببیند. «چیچ» (پالمینتری)، محافظ «آلیو» هم باید در تمام مدت تمرین هم راه «دیوید» باشد و «دیوید» آرام آرام پیشنهادهای سازنده ای درباره ی نمایش نامه از «چیچ» دریافت می کند...

نیکا و خانواده اش گرفتار نفرین شده اند؛ بعضی از اعضای خانواده اش مرده اند خود او نیز دیوانه شده و در تیمارستان به سر می برد. در همین حین، عروسک قاتل با کمک همسر سابقش امتیازاتی برای حل و فصل با دشمنان قدیمی خود دارد. چاکی قصد انتقام دارد و سایه شوم مرگ بر سر نیکا و اعضای خانواده افتاده است...

داستان فیلم «فرزند چاکی» به زمانی برمیگردد که جنتل گلن آدمک یک بطن‌باز، فرزند عروسک شیطانی چاکی و عروس عروسکش است که هر دو اکنون مرده‌اند. وقتی گلن یتیم می شنود که فیلمی درباره والدینش ساخته می شود، به هالیوود می رود و آنها را زنده می کند تا بیشتر آنها را بشناسد. زمانی که چاکی و معشوقش دست به کشتار جدیدی می زنند، او وحشت زده می شود و چاکی نیز به همان اندازه وحشت می کند که پسرش ذائقه شرارت را ندارد.

پس از جدا شدن توسط پلیس، عروسک قاتل چاکی توسط تیفانی ، دوست دختر سابق قاتل زنجیره ای که روحش درون اسباب بازی است، زنده می شود. به دنبال مشاجره، چاکی تیفانی را می کشد و روح او را به عروسک عروس منتقل می کند. چاکی و تیفانی برای یافتن طلسم جادویی که می‌تواند آنها را به شکل انسانی بازگرداند،تصمیم میگیرند که همراه جسی و جید که از زنده بودن محموله‌شان بی‌اطلاع هستند، به نیوجرسی بروند.

تصویری از زندگی افرادی که خرج زندگی خود را از استریپ کلاپ ها تامین میکنند.

"داک مکوی" با کمک همسرش، "کارول" و سوداگری فاسد و قدرتمند به نام "جک بنیون" از زندان آزاد می شود تا نقشه ی "بنیون" را برای سرقت از بانکی در یکی از شهرهای کوچک تکزاس عملی کند ...

زني به نام «ويولت» (تيلي) هم راه گنگستر خشني به نام «سزار» (پانتوليانو) در آپارتمان مجللي زندگي مي کند. او با زن کارگري به نام «کورکي» (گرشن) که در آپارتمان مجاور ساکن است، آشنا مي شوند. آن دو با هم صميمي مي شوند و تصميم مي گيرند دو بسته پولي را که «سزار» بايد به دوستان گنگسترش تحويل دهد، بدزدند...

وقتی "سوفیا" با یکی از اعضای خانواده مافیایی ازدواج می کند، نمی داند خود را به چه دردسری انداخته. وقتی همسر، برادران و پدر همسرش بدست خانواده رقیب کشته می شوند، او و خواهر و مادر همسرش قسم می خورند انتقام مرگ اعضای خانواده را بگیرند...

دختری جوان به خاطر اعمال پدر و مادرش در نقطه ای دور افتاده تنها می ماند و در این زمان تنها در رویاهای خود زندگی می کند...